شنبه(17-12-92) بعد از ناهار بارون خیلی قشنگی اومد و آقا یزدان هم تو خونه بند نمی شد. هوا عالی بود. یزدان هم ترانه های خاله شادونه رو می خوند (بارون میاد دوباره-با خود شادی میاره و ...)و شعر بچگی های خودمون (بارون میاد جرجر و ...)و کلی می خندید . قربون مدل چتر گرفتنش. بقیه عکس ها در ادامه مطلب... درجستجوی سوت... بالاخره تونست سوت بزنه... پ ...
پنج شنبه (8-12-92) یزدان جون به استقبال درختکاری می رود!!! الهی قربونش برم که با این دقت داره نگاه می کنه. یزدان جون به اتفاق بابا میثم رفته خونه دایی بابایی و از طرفی عموی مامانی.تا تونسته بازی کرده و خوش گذرونده. ادامه مطلب خود آقا یزدان دست به کار می شه... ...
به دست خود درختی می نشانم / به پایش جوی آبی می کشانم کمی تخم چمن بر روی خاکش / برای یادگاری می فشانم درختم کم کم آرد برگ و باری / بسازد بر سر خود شاخساری چمن روید در آنجا سبز و خرم / شود زیر درختم سبزه زاری به تابستان که گرما رو نماید / درختم چتر خود را می گشاید خنک می سازد آنجا را ز سایه / دل هر رهگذر را می رباید به پایش خسته ای بی حال و بی تاب / میان روز گرمی می رود خواب شود بیدار و گوید : ای که اینجا / درختی کاشتی روح تو شاداب ...
آرایشگاه دو شنبه(5-12-92) به درخواست خودش می ره آرایشگاه. البته همه ی این علاقه اش مربوط می شه به اینکه شب قبل بابا جون موهای خودش رو کوتاه کرده. بعد هم یزدان جون کارش این بود که بره جلوی آیینه و موهاش رو مدل های مختلف شونه بزنه. این چهارمین آرایشگاه یزدان جونه. تو رو خدا ببین چه مظلوم و آقا نشسته. ...
یک شنبه (4-12-92) وقتی یزدان میر ه سراغ وسایل شخصی مامان و معلومه که دیگه، اینجوری می شه... حتما ادامه مطلب رو ببینید. یزدان خوشحال بود که مثل مامانی شدم. ...